هفتهای که گذشت، همین که گذشته از سرمان هم زیاد است؛ به نوبهی خود گزارش پیروزمندانهی استکبار جهانی را دربارهی فعالیتهای هستهای ایران محکوم و سپس تبریک میگوییم. امیدواریم که همیشه امیدوار باشیم.
یکم: مجلس شبیه در مصائب مترو
یک ایستگاه مترو در حوالی محوطهی باستانی تئاتر شهر کشف شد. تعدادی از هنرمندان تئاتر که بیخود و بیجهت در این محوطه گرد هم آمده بودند، این ایستگاه را کشف کردند و تحویل مقامات دادند. گمانهزنیهای اولیه حاکیست که ایستگاه متروی تئاتر شهر سالها پیش از این بنا احداث شده و سازمان میراث فرهنگی قصد دارد، ساختمان تئاتر شهر را خریداری و تخریب کند تا یونسکو یقهاش را نگیرد. گفتنیست شخصی بهنام «بهرام.ب» قصد رهبری تحرکاتی مشکوک را در این محوطهی باستانی داشت که با همکاری مسؤولان جمع شد.
دوم: گاو بلامانع است
فیلم «گاو» ساختهی داریوش مهرجویی از سیمای جمهوری اسلامی پخش و تکذیب شد؛ در این فیلم، که پس از چند دهه و به همت جمعی از ممیزان گمنام سیما رمزگشایی و تفسیر و تعدیل شد، یک فقره مشحسن که نماد طبقهی کارگر است، پس از همذاتپنداری با گاو خود که نماد سرمایهداریست، با وی ائتلاف میکند و به نوعی یگانگی پوزیتیویستی میرسد که هر چه هست، ربطی به امریکا ندارد. (نقل از وبلاگ خاطرات یک ممیز، همین پریروز) قرار است فیلم مبارزاتی تایتانیک هم با رمزگذاری برادر لئوناردو.د.ک بهعنوان یک مبارز امریکای لاتین، بهزودی پخش و بررسی شود.
سوم: سهشنبه چرا این همه شایعه؟
زنده ماندن سیمین بهبهانی میلیونها ریال خسارت به جامعهی ایرانی وارد کرد. پس از تکذیب فوری شایعهی درگذشت این شاعر ایرانی، انبوهی از پیامکها و پیامهای تسلیت و خاطرههای ناگفتهی اهالی ادب و فرهنگ و سیاست بلااستفاده ماند؛ سخنگوی یک حزب مشهور نیز از بانوی شعر ایران خواست تا در این شرایط حساس رسما فوت کند، تا زمینهی لازم برای اعلام نام وی بهعنوان سرلیست انتخاباتی این حزب فراهم شود.
چهارم: جنبش خودجوش برای درک حاتمیکیا
تلاش اصحاب رسانه برای تفسیر و سادهسازی سریال کانسپچوال «حلقهی سبز» از ابراهیم حاتمیکیا، همچنان ادامه دارد. عدهای از تشکلهای ادبی هم برای ترجمهی این سریال تا حد فهم عمومی اعلام آمادگی کردهاند.
پنجم: دلبر بماند و دلشدگان را دودر نکرد
با ممنوع شدن کتاب مشکوک گابریل گارسیا مارکز، که در پوشش دلبر سعی در نفوذ آرام و مخملین به فرهنگ ایرانی داشت، بازار سیاه این کتاب رونق گفته است. یک دستفروش برجسته در میدان انقلاب، با اعلام این خبر افزود: «ملت این کتاب رو میخونن تا بفهمن این بابایی که رفیق فیدل اینقدر دوستش داره، بالاخره چیکارهس.» وی افزود: «داداش برو صفحهی 47، اصل قصه میاد دستت!». هنوز ملت در این باره موضع مشخصی نگرفته است.
ششم: آیا گلزار هم قبلا خلبان بوده است؟
با انتشار عکس محمدرضا گلزار روی جلد شمارهی این هفتهی «همشهری جوان»، شایعهی ورود وی به فهرست انتخاباتی یک جریان سیاسی خوشتیپ قوت بیشتری گرفت. حیف که این ستون برای اخبار فرهنگی ـ هنری است، وگرنه ما هم عکسهای اختصاصیمان را از گلزار رو میکردیم تا خدمت بیشتری به اجتماع، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و غیرهی خودمان و ایران کرده باشیم.
هفتم: پاسخ به نامهها
دوست گرامی، ملیسا آندرلاین تکسوار عشق آندرلاین 2008؛ نامهی دراز شما را خواندم و بخشهای مربوط به آقای ساکی را به ایشان منتقل کردم. باید یادآوری کنم که آن آقای فدریکو فارسینی که ایشان در قصهی اخیرشان آوردهاند، به روح مرحوم پدربزرگم، یک شخصیت خیالی هستند و مناسب ازدواج با شما نیستند. آقای ساکی نویسندهی این داستان هم مشغول گذراندن خدمت مقدس وظیفهاند و بهتر است با خودشان تماس بگیرید. البته نگارنده نیز مجرد میباشد و آیدی من برای راهنمایی بیشتر و بحث ادبی موجود است.